همه ما می دانیم که باید آنها را داشته باشیم – برای رسیدن به تعادل بین کار و زندگی، کنار آمدن با افراد سمی و لذت بردن از روابط مفید با شرکا، دوستان و خانواده. اما واقعاً “مرزهای سالم” به چه معناست — و چگونه می توانیم با موفقیت نیازهای خود را بیان کنیم، “نه” بگوییم و بدون توهین به دیگران قاطع باشیم؟
کتاب مرزهای خود را تعیین کنید تا به آرامش دست یابید همه چیزهایی را که باید در مورد مرزها بدانید را بیان می کند: اینکه آنها چیستند، چرا به آنها نیاز دارید و چگونه آنها را در حال حاضر در زندگی خود پیاده کنید. این پلک زدنها با شکستن زیر و بم تعیین مرزهای سالم، اعتماد به نفس و قدرت را در شما ایجاد میکند تا در نهایت با آن مکالمات سختی که برای مدت طولانی از آنها اجتناب کردهاید، مقابله کنید.
بنابراین، چگونه می دانید که آیا به مرزها نیاز دارید؟ نشانه ها دقیقا چیست؟
خوب، یک لحظه روی چند سوال فکر کنید. آیا اغلب به دلیل حجم کاری که باید انجام دهید احساس استرس، غرق شدن یا فرسودگی می کنید؟ آیا متوجه شده اید که برای نه گفتن به درخواست های دوستان، خانواده و همکاران مشکل دارید؟ آیا تا به حال متوجه شده اید که از افراد خاصی دوری می کنید که از بودن در کنار آنها احساس ناراحتی می کنید؟
اگر پاسخ شما به هر یک از این سوالات مثبت است، ممکن است مشکلی با مرزها داشته باشید. این به این دلیل است که، هر چقدر هم که این مشکلات متنوع به نظر برسند، در واقع همه آنها به یک مشکل اساسی خلاصه میشوند: شما اجازه دادهاید نیازهای شما در جایگاه دوم قرار گیرد.
بنابراین، مرزها در مورد ایستادن برای خود هستند. داشتن مرزهای سالم به این معنی است که بتوانید روی افراد زندگیتان حساب کنید تا با شما به گونه ای رفتار کنند که شما راحت باشید.
پیام کلیدی در اینجا این است: روابط سالم نیاز به مرزهای سالم دارد.
وقتی به مرزها فکر می کنیم، اولین چیزی که به ذهن می رسد، مرزهای فیزیکی بدن و فضای شخصی ما است. احتمالاً تجربه کرده اید که مثلاً وقتی شخصی در طول مکالمه بیش از حد به صورت شما نزدیک می شود، چقدر ناراحت کننده است.
اما، مرزهای فیزیکی در واقع تنها یکی از شش نوع مرز هستند. به عنوان مثال، ما همچنین مرزهای جنسی داریم، که در مورد محدود کردن موضوعات گفتگوی نامناسب، شوخی های جنسی و سایر رفتارهایی است که مایل به تحمل آنها نیستیم.
سپس مرزهای فکری و عاطفی وجود دارد که در مورد احترام گذاشتن به نظرات و احساسات ما توسط دیگران است، حتی اگر آنها با ما مخالف باشند. ما همچنین مرزهای مادی داریم که به نحوه استفاده دیگران از دارایی های ما مربوط می شود. و در نهایت، ما مرزهای زمانی داریم که حصول اطمینان از این است که دیگران ارزش زمان ما را درک می کنند.
مسلماً، بسیاری از این مرزها مانند فضای شخصی در فرهنگ کدگذاری شده اند، بنابراین لازم نیست آنها را بیان کنیم. با این حال، سایر مرزها بیشتر فردی هستند، و اینها آنهایی هستند که باید با هم ارتباط برقرار کنیم. به عنوان مثال، وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید، ممکن است مجبور شوید به او بگویید که بیشتر دست تکان می دهید تا بغل کننده.
البته، تعیین مرزها همیشه آسان نیست. ما نگران این هستیم که به عنوان گرفتگی، نیازمند یا بیش از حد حساس دیده شویم. ما حتی ممکن است نگران آسیب رساندن به رابطه با ایجاد چیزهای ناخوشایند باشیم.
اما، در دراز مدت، عدم تعیین حد و مرز نتیجه معکوس دارد. اگر به دیگران اجازه دهیم دائماً روی مرزهای ما قدم بگذارند، کیفیت روابط ما ناگزیر کاهش می یابد.
بنابراین، بله، تعیین مرزها می تواند ناراحت کننده باشد. اما در نهایت، ناراحتی کوتاه مدت بهای ناچیزی برای داشتن روابط طولانی مدت و کاربردی است.
«اگر جامعترین، بهترین راهنمای تعیین مرزها، بیان نیازهای خود و داشتن یک زندگی آرامتر را میخواهید، کتاب مرزهای خود را تعیین کنید تا به آرامش دست یابید ندرا گلاور تواب برای شما مناسب است.»